پيوند عاشقانه ي ماپيوند عاشقانه ي ما، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره
بابا حجتبابا حجت، تا این لحظه: 41 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره
مامان ايلقارمامان ايلقار، تا این لحظه: 38 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره
اسرااسرا، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

درد دل های مادر دختری

حرف دل

میخواستم از آقاهای عزیزمون یه سوالی بپرسم. یه نگاه محبت امیز چند میارزه؟ یا یه حرف خوب؟ یا یه لبخند؟اینا رو اگه بشه با پول خرید قیمتشون چند میتونه باشه؟ نه عزیزم اینا با پول نیست.چون با پول نیست زیاد ارزش نداره در انجام دادنشون اهمال میشه. ماهایی که البته من خودمو میگم تو به خونواده ی فقیر به دنیا اومدیم به نداری عادت کردیم بی پدر بزرگ شدیم. به قناعت عادت کردیم.حتی اگه خودمون هم کار کنیم پولمونو میدیم دست شوهرمون که تو خونوادمون وحدت باشه یکدلی باشه ارزش یه لبخندو نداریم؟؟؟؟ ارزش یه نگاه محبت امیزو نداریم؟شاید من یکی لیاقتم اینه.شاید من لیاقتشو ندارم.وقتی با تمام دار و ندار یکی میسازی.میری بیرون بگردی شب جمعه ای هزار پند و نصیحت ...
30 مرداد 1395

......

خیلی وقت بود میخواستم بیام و این مطلبو بنویسم. اما نشد.من ازون عروس هایی که میشینن پیش این و اون از خانواده ی شوهرشون بدگویی میکنن بدم میومد.الانم میاد.اما نمیدونم چی شد خودم تبدیل شدم به عروسی که هرجا میشینه صحبتی جز اداهای خانواده ی شوهر نداره.نمیدونم از کجا به اینجا رسیدیم. ازون عروس هایی که پیش بچشون اونقد در مورد عمو و عمه و مادربزرگ و پدربزرگ پدریش بدگویی میکنن که بچه تو دلش یه نفرتی به اونها پیدا میکنه بدم میومد.دوست داشتم وقتی بچه دار شدم بچم خودش تشخیص بده که کی خوبه کی بد من راهنماییش نکنم. دوست نداشتم هی پیش همسری بیام و از خانوادش بگم.چقد بیچاره گوشهاش پر شده از حرفهای تکراری من. دلم گرفته. میخوام مادرشوهرمو ببخشم. میخو...
28 مرداد 1395

واکسن چهارماهگی

روز جمعه تولد چهارماهگیت بود فدات شم. و شنبه قرار بود ببریمت مرکز بهداشت برا زدن واکسن چهارماهگی خیلی استرس داشتم ازینکه برم بهداشت و اونجا بهم بگن که رشدت زیاد خوب نیست.اخه دیگه اصلا لب به شیر خشک نمیزنی و شیر خودم هم فک میکنم کمه یعنی همه میگن کمه. خدا رو شکر رفتیم قد و وزن و دور سرتو گرفتن  قد  موقع تولد:42          چهارماهگی:58 وزن موقع تولد:1640     چهارماهگی:4995 دورسر موقع تولد:30          چهارماهگی:39 هرچند نسبت به بچه های چهارماهه شاید به حداقل ها رسیدی ولی نسبت به موقع تولدت رشدت خیلی خوب بود قربونت برم.منم خیلی خوشحالم واکسنتو زدن و گفتن یه ب...
16 مرداد 1395

روز دختر

سلام نفس مامان. امسال روز دختر برای من متفاوت بود.چون مادر دختر نازی مثل تو بودم و همه این روز رو به من تبریک میگفتن هرچند تصمیم گرفته بودم حداقل یه کیک کوچولو خودم بپزم اما مامان جونت چشمشو عمل کرده بود و من فقط پنجشنبه میتونستم برم پیشش بمونم. رفتیم خونه ی مامان جونت شب و هم اونجا موندیم.همه تعجب میکردن به خاطر خانمیت.بخاطر اینکه دیگه اذیتم نمیکنی.خیلی خوشحالم ازینکه بالاخره یکم سوپ خوردی.دخترم روزت مبارک. روز جمعه هم برا شام مهمون خاله صدیقه ات بودیم.از وقتی از خونشون دراومده بودیم و اسباب کشی کرده بودیم اصلا نرفته بودیم خونشون.تو خاله تو خیلی دوست داری چون از اولش برات خیلی زحمت کشید خونه ی اونها خیلی خوش گذشت. اینم عکسش ...
16 مرداد 1395

یک روز سخت

سلام عزیز دلم. میخوام بهت بگم هر چقد که خنده هات شیرینه و باعث میشن ادم دنیا از یادش بره وقتی گریه میکنی وقتی هر کاری رو امتحان میکنم که گریه نکنی ولی بازم میکنی کلافه میشم خیلی ناراحت میشم.استرس تمام وجودمو برمیداره. پس از اصرار های عمه پریسات دیشب اومدیم اهر .هر دومادربزرگ بابات اینجا بست نشستن خیلی جو سنگینیه. ادم احساس میکنه سه تا مادرشوهر بالا سرشن. دیشب بد نگذشت.اما امروز صبح که بابات و عمه ات رفته بودن پارچه بخرن این خانمها روع کردن به گریه و زاری نزدیکه یه سال میشه که پدربزرگت فوت شددن اما اینا  دست بردار نیستن. خیلی دلم گرفت هر چقد زنگ زدم به بابات که بیاد مارو هم برداره گوشیش خاموش بود. بالاخره عصر شد و با هم رفتیم...
9 مرداد 1395

سوراخ کردن گوش های اسرا خانم

سلام عزیز دلم این روزها دست هاتو مشت میکنی و با تعجب همش نگاه میکنی میخوای دستتو بزاری دهنت. میخندی قربونت برم که خنده هات نمیدونی چقد دلنشینه و منو از خود بیخود میکنه. دیگه بزرگ شدی خانمی موفع بیرون رفتن دیگه کلاه نمیپوشونم. امروز با خاله سمیه ات اینا رفته بودیم دیدن خاله فاطمه که مریض بود اونجا هم حالت خوب بود.ازونجا رفتیم گوش هاتو سوراخ کردیم. قربونت برم که تحمل دردت عالیه و زیاد مامانی رو اذیت نمیکنی انروز لباسهایی که دیروز از زعفرانیه برات خریدیم و پوشونده بدم بهت.هرچند اصلا از لباس پوشیدن و دراوردن خوشت نمیاد و همش گریه میکنی. ...
7 مرداد 1395
1